دیپلماسی ایرانی/مترجم:ساراقاسمي- روزنامه امريکايى لس آنجلس تايمز تازهترين گزارش خود را مانند بسيارى از نشريههاى اروپايى اين روزها به نشست صلح خاورميانه در واشنگتن و البته نقش ايران در اين پرونده اختصاص داده است:
تهديد ايران هستهاى در حقيقت به کار مذاکرات صلح آمده است. برافراشته ماندن پرچم قرمز خطر ايرانى که به تسليحات هستهاى دسترسى پيدا کرده است اسرائيل و کشورهاى عربى را در موضع کمک به حل و فصل مناقشه خاورميانه در سريعترين زمان ممکن قرار داده است.
در جريان نخستين نشست ميان محمود عباس از تشکيلات خودگردان فلسطين و بنيامين نتانياهو از اسرائيل با ميزبانى باراک اوباما رئيسجمهورى ايالات متحده چيزى غيرقابل پيشبينى لمس شد: خوشبيني.
پس از دو سال رفتارهاى عجيب و غريب و امتناع طرفين از نشست بر سر ميز مذاکره، نتانياهو و عباس تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا ادب ديپلماتيک را رعايت کنند. هر دو طرف بهترين سخنانى را که در چنته داشتند در باب درک فرصت به وجود آمده براى صلح بر زبان راندند و البته مانند دو دوست رفتار کردند. دو دوستى که در حقيقت دوست نيستند.
ما از اين قبيل مراسمها پيش از اين هم بسيار ديدهايم. عقل سليم حکم مىکند که اين ديدار هم در حقيقت نمايشى باشد براى خوشحال کردن باراک اوباما که از نخستين روز حضور در قدرت بارها و بارها از آرزوى خود براى تحقق صلح ميان اسرائيل و فلسطين سخن گفته بود. دو طرف همچنان در مسيرى بسيار دور از هم ايستاهاند. اختلافاتى که نيم قرن قدمت دارند به اين سادگى قابل حل و بررسى نيستند. نه راى دهندگان اسرائيلى و نه شبه نظاميان فلسطينى تلاش آن چنانى براى مصالحه کامل از خود نشان نمىدهند. در خاورميانه هم همواره پيشبينىها غلط از کار در مىآيد.
با تمام اين بدبينىها که در تجربههاى تاريخى هم ريشه دارند، کم نيستند تحليلگرانى که اعتقاد دارند مولفههاى جديدى اين بار وارد مذاکره شدهاند و توانايى تغيير نتيجه را دارند.
نتانياهو، مردى که همواره تندرويى دو آتشه بوده و مخالف توافقنامه اسلو انعقادى در سال 1993، اکنون از تمايل به مذاکرات حداقل در زبان سخن مىگويد. برخى نزديکان او هم اصرار دارند که اينبار حرف دل و زبان نخست وزير اين رژيم يکى است.
باراک اوباما پس از چندين ماه کلنجار رفتن با نتانياهو و سبک و سنگين کردن اوضاع در نهايت گام اساسى را برداشته و پذيرفت که اسرائيل را با واژگان نهادينه شده در ذهن رهبران سرسخت اين رژيم بر سر ميز مذاکرات مستقيم بنشاند.
در اين ميان فاکتور خارجى و متفاوتى وجود دارد که بدون ميل هيچ کدام از طرفين اين بار در اين دور از مذاکرات مستقيم خوش رقصى مىکند: ايران. غرب و ايالات متحده ادعا مىکنند که ایران در مسير دستيابى به تسليحات هستهاى قرار گرفته است. همين ادعا کافى است تا اسرائيل و جهان عرب از بيم ايران هستهاى خود را در برابر خطرى واحد همدرد ببينند.
ايران در چند ماه گذشته تحريمهاى بيشمارى را تحمل کرده است. با اين همه روند غنى سازى اورانيوم در اين کشور به ادعاى غربىها همچنان ادامه دارد. غنىسازى اورانيوم در حقيقت مسيرى است که ايرانىها مىتوانند براى دستيابى به بمب هستهاى هم از آن استفاده کنند. برخى نهادهاى اطلاعاتى ايالات متحده ادعا مىکنند که اين احتمال وجود دارد که تهران بتواند در بازه زمانى چند ماهه و در نهايت يک تا دو سال به بمب هستةاى دسترسى پيدا کند.
پس از آن که مذاکرات ميان غرب و ايران در نخستين ماههاى سال جارى ميلادى بر هم خورد، اسرائيلىها وارد صحنه شده و فرياد خطر ايران هستهاى را هر روز بلندتر از ديروز تکرار کردند. اسرائيلىها ادعا مىکنند که ايران هستهاى در حقيقت خطرى براى امنيت و ماهيت موجودى اين رژيم است. با اين توجيه در حقيقت سران تلآويو به دنبال يافتن منطقى بينالمللى براى حمله به ايران آن هم در قالب نبردى بازدارنده هستند.
بروس رايدل از مشاوران سابق باراک اوباما در اين خصوص مىگويد: اسرائيل براى دور نگاه داشتن ايران از بمب و از بيم دستيابى اين کشور به تسليحات هستهاى مىتواند گزينه نظامى عليه اين کشور را انتخاب کند. حمله اسرائيل به ايران فاجعهبارترين تصميم ممکن خواهد بود.
دولت باراک اوباما به دنيال دفع اين خطر است. شرايط اما براى اين حرکت بسيار نااميدکننده است. مشاوران اوباما بر اين باورند که او نبايد به هيچوجه به اسرائيل اين اميدوارى را بدهد که در صورت حمله به تهران مىتواند از حمايت کامل و بىقيد و شرط واشنگتن برخوردار باشد. هم زمان واشنگتن در مسير تجهيز نظامى متحدان خود در منطقه قرار گرفته است. کشورهاى عربى که دست اخوت و دوستى با کاخ سفيد در اين سالها دادهاند نظير عربستان سعودى و امارات متحده عربى ميزبان تجهيزات آمريکايى هستند.
اسرائيل اما دائما بر کافى نبودن اين اقدامات تاکيد دارد. به باور آنها حتى اگر ايران هستهاى نتواند به اسرائيل هم حمله کند و يا از اين حرکت بازداشته شود باز هم وجود تسليحات هستهاى در منطقه براى امنيت اسرائيل خطرناک است.
لس آنجلس تايمز در ادامه ادعا مىکند: اسرائيل خواهان حمله نظامى به ايران است و مىداند که صبح روز بعد از اين حمله برخى کشورهاى عربى که چشم ديدن نفوذ و قدرت ايران را بر خاورميانه نداشته و ندارند به کمک تلآويو مىشتابند.
البته در شرايطى که گمان کنيم مقابله با ايران منفعت مشترک اسرائيل و جهان عرب است باز هم نمىتوان اين عامل مشترک را براى به پايان رساندن اين مذاکرات کافى دانست. نتانياهو با اعلام موافقت با مذاکرات مستقيم و پذيرفتن دعوت اوباما در حقيقت بر محبوبيت خود در داخل و خارج و در ميان منتقدان افزود. اما نبايد فراموش کرد که بى بى نيامده است تا همه چيز را ببازد و يا بله قربانگويى صرف باشد. مصالحه از جانب هر دو طرف به گذشتهايى قابل توجه نياز دارد. اسرائيل بايد بسيارى از دستاوردها را قربانى کند. دستاوردهايى مانند شهرکسازىها در شرق بيتالمقدس و کرانه باختري.
محمود عباس و اوباما هم بايد براى رسيدن به اين توافقنامه نهايى از بسيارى از مطلوبهاى خود بگذرند. عباس بايد مردمان خود را به رضايت دادن به حداقلها راضى کند. هر چه حماس از مطلوبهاى بيشترى بگذرد، در داخل بيش از پيش منفور مىشود و البته بايد انتقادهاى حماس را هم بر جان بخرد.
اوباما بايد پاسخگوى امريکايىهايى باشد که ترجيح مىدهند او را در جامه مردى ببينند که مشکلات اقتصادى آنها را برطرف مىکند و نه رئيسجمهورى که خود را درگير مسائل خاورميانه کرده است. هيچ دليلى براى خوشبينى صرف به پايان اين مذاکرات وجود ندارد اما در خاورميانه اندک فاصله گرفتنى از بدبينى صرف هم قناعت است