ديپلماسى ايرانى- روز شنبه اول ژانويه روزنامه السفير، چاپ لبنان اعلام کرد که ملک عبدالله پادشاه عربستان قصد دارد به زودى به ايران سفر کند؛ سفرى که هنوز از سوى منابع رسمى دو کشور تاييد نشده است.
بعيد است که ملک عبدالله بن عبدالعزيز سفرى به ايران داشته باشد. او پس از عملهاى جراحىاى که در نيويورک انجام داده هنوز وضعيت جسمانى و سلامتىاش مشخص نيست و معلوم نيست که آيا او به عربستان برگشته يا چه زمانى تصميم دارد که برگردد. با توجه به اينکه شاهزاده سلطان بن عبدالعزيز، وليعهد عربستان هم بيمار است و ماهها است که در مغرب به سر مىبرد و از سويى، در خود رياض نيز هنوز مشخص نيست که سيستم تصميمگيرى به چه شکلى انجام مىشود. مثلا اين سئوال مطرح است که در اين شرايط آيا آقاى سعود الفيصل صرفا تصميمگير است يا شاهزاده نايف يا مجموعهاى از شاهزادگان ماننده شاهزاده سلمان يا شاهزاده محمد که مسئول امور امنيتى است يا بندر بن سلطان؟ به اين دليل بعيد است که در آينده نزديک ما شاهد چنين سفرى باشيم.
اما اين نفى نمىکند که با توجه به مسائل منطقهاى و وضعيت بينالمللى در خاورميانه مراودات بين ايران و عربستان سعودى گسترش بيابد. به خصوص که آخرين سفرى که ميان دو طرف انجام شده سفر آقاى محمدرضا شيبانى، معاون خاورميانهاى وزارت امور خارجه به رياض بوده که ظاهرا از ايشان استقبال خوبى شده و تفاهماتى هم درباره مسائل منطقهاى صورت گرفته است.
عبور ايران و عربستان از مرحله تنش
در حال حاضر کانونهاى مسئلهساز که مورد توجه قدرتهاى بينالمللى و منطقهاى هستند شامل لبنان، فلسطين، عراق و افغانستان مىشود. در سال 2006 زمانى که اسرائيل جنگى را عليه مقاومت در جنوب لبنان انجام داد فرض بر اين بود که اين جنگ چون با هماهنگى امريکا و اسرائيل و بعضى از کشورهاى عربى صورت گرفته بسيارى يقين داشتند که مقاومت ظرف چند روز نابود خواهد شد. به همين دليل زمانى که مقاومت اسلامى در جنوب لبنان سربازان اسرائيلى را به گروگان گرفت و به يک سرباز گشتى اسرائيل در نوار مرزى حمله کرد، عربستان سعودى اين اقدام را محکوم و آن را ماجراجويى توصيف کرد. با توجه به اينکه عربستان در ديپلماسى و موضعگيرىهايش بسيار دقيق است و مسئولان کمتر حرف مىزنند و موضع مىگيرند، اين اظهارات نشان مىداد که سياستى در پشت پرده وجود دارد. اين سياست با سياست جمهورى اسلامى ايران که هدفش حمايت کامل از مقاومت در برابر اسرائيل بود کاملا تفاوت داشت. اين خود عامل مهمى براى بروز سردى در روابط دو کشور شد. هر چند هم ايران و هم حزب الله تلاش کردند در گفتمان سياسى و تبليغات سياسىشان از يک خطوط قرمزى تجاوز نکنند و راه را براى بازگرداندن روابط با عربستان سعودى به شکل عادى باز بگذارند.
اکنون اين سياست به نتيجه رسيده است. به اين دليل که امريکا استراتژى خروج از منطقه را در پيش گرفته است. براى خروج از منطقه و مناطق بحرانى به خصوص عراق و افغانستان عنصر کنترل مطرح است. بايد دقت کرد که در حال حاضر عنصر "حل" مطرح نيست چرا که اين قدر مسائل پيچيده هستند که فعلا قابل حل نيستند. بنابراين در حال حاضر مديريت اين مسائل و کنترل آنها مهم است. ما دلايل و شواهد بسيارى را مىبينيم که در چارچوب کنترل يا مديريت بحران به کشورهاى منطقهاى نقش داده مىشود. طبيعتا جمهورى اسلامى ايران مىتواند در عراق و افغانستان و حتى در لبنان و فلسطين نقش مهمى داشته باشد.
سوريه نيز به دليل نزديکى به لبنان و فلسطين مىتواند در اين زمينه نقشآفرينى کند. به همين دليل در حال حاضر شاهديم که امريکا سفير خود را در سوريه پس از پنج سال تعيين کرده است.
به نظر مىرسد که مسئوليت استفاده از قدرتهاى منطقهاى مثل ايران و سوريه به عربستان سعودى واگذار شده است تا اين کشور پل ارتباطىاى ايجاد کند. در همين چارچوب ملک عبدالله قبل از بيمارىاش به دمشق سفر مىکند و پس از آن سفر مشترکش با بشار اسد را به لبنان انجام مىدهد که طى آن معادله سين – سين (عربستان سعودى – سوريه) مطرح مىشود. در لبنان بر روى اين معادله براى مهار بحران و بحرانهاى احتمالى ناشى از اعلام نظر دادگاه بينالمللى مسئول پيگيرى ترور مرحوم رفيق حريرى حسابهاى بسيارى مىکنند.
در همين چارچوب به نظر مىرسد با توجه به اين تحولات منطقهاى و استراتژى خروج امريکا به رغم فشارى که به جمهورى اسلامى ايران در پرونده هستهاى وارد مىشود و تحريمهايى که وضع شده و حتى تهديد عمليات نظامى در اين برهه، مسئله همکارى منطقهاى براى کنترل بحرانها از طريق فعاليتهاى ديپلماتيک نيز مطرح است. در اين چارچوب بايد مراودات ايران و عربستان سعودى گسترش پيدا کند.
از اين رو اگر شخص ملک عبدالله به ايران سفرى نداشته باشد يا به اين زودى سفرى نکند مانع از آن نمىشود که در ردههاى پايينتر ديدارهايى بين مسئولان جمهورى اسلامى ايران و عربستان سعودى صورت بگيرد. به ويژه اينکه زمينههاى انجام اين ديدارها نيز مناسب است.
ايران و اردن
برخى اين گونه تحليل مىکنند که بهبودى روابط ايران و عربستان مىتواند به بهبودى روابط ايران با ديگر کشورهاى عربى کمک کند.
اخيرا هيئتهاى ايرانى سفرهايى را انجام دادهاند که در راس آنها سفر آقاى بقايى به قاهره و همچنين سفر آقاى مشايى به اردن و ارتباطى که با يمن گرفته شد، قرار دارد. اينها کشورهايى هستند که تاکنون در برابر محور مقاومت قرار داشتند. در راس محور مقاومت، جمهورى اسلامى ايران قرار دارد.
هنوز مشخص نيست که آيا انجام اين سفرها در محافل تصميمگيرى جمهورى اسلامى ايران يعنى در سطح رهبرى و شوراى عالى امنيت ملى، بررسى، تصويب و کار کارشناسى صورت گرفته است يا خير. يا اينکه اينها اقداماتى در چارچوب روابط جمهورى اسلامى ايران با همه کشورهاى منطقه بدون استثنا است يا اينکه با استراتژى امريکا در منطقه مرتبط است که کشورهايى که همپيمان امريکا در منطقه محسوب مىشوند. لازم است که در اين برهه روابط عادى با آنها برقرار شود. هنوز نمىتوان فهميد که جايگاه اين اقدامات کجاست.