ریشه نام آفریقا
دربارهٔ ریشهشناسی واژه آفریقا نظرهای گوناگونی آمده است. برخی آن را از واژه فنیقی آفِر به معنی گرد و غبار دانسته اند، برخی از نام تیرهٔ آفریدی ساکن شمال آفریقا در پیرامون کارتاژ و برخی از واژه یونانی آفریکه (aphrike) به معنی بی سرما و همیشه گرم.
آفری نام یکی از مردمانی بوده که در آفریقای شمالی نزدیک مرکز ابالتی کارتاژ ساکن بودهاند. پسوند رومی « ca – » بیانگر « کشور یا سرزمین» است.
- لغت لاتینی « aprica » به مفهوم « آفتابی » است؛
- کلمه « aphrike » در یونانی به معنای « بدون سرما » است. این نام از سوی لئو آفریکانوس مورخ (۱۵۵۴-۱۴۸۸) مطرح شد، که لغت یونانی «phrike » (φρίκη ، یعنی « سردی و هراس») را با پسوند منفی کننده «-a » پیشنهاد نمود، درنتیجه این بیانگر سرزمینی عاری از ترس و لرز است. اما، تغییر صوت "ph" به "f" که در زبان یونانی در حدود قرن دهم ثبت شدهاست، احتمال نمیرود ریشه این تغییر باشد.
آفریقای باستانی رمی در غرب مصر واقع شده، در حالی که کلمه « آسیا » برای اشاره به سرزمین آناتولی و نواحی شرق آن بکار رفتهاست. خط مشخصی از طریق بطلمیوس جغرافیادان (۱۶۵-۸۵م) بین این دو قاره کشیده شده که اسکندر را در کنار خط صفر طول جغرافیایی نشان میدهد، کانال سوئز و دریای سیاه را به عنوان مرز بین آسیا و آفریقا میسازد. زمانی که اروپاییها خواستند پهنه واقعی این قاره را درک نمیکنند، ایده « آفریقا » را بر اساس دانش خود تشریح نمودند.
ابوالحسن نجفی در غلط ننویسیم مینویسد: «[افریقا] از قدیم به کسر اول تلفظ میشده است و نه با «الف» ممدود و به صورت آفریقا. امروزه هم صحیحتر آن است که به صورت افریقا خوانده و نوشته شود.» در مقابل، علیاشرف صادقی و زهرا زندیمقدم در فرهنگ املایی خط فارسی املای آفریقا را به افریقا «مرجح» میدانند.
فرهنگ آفریقا
آفریقا یا اِفریقا از لحاظ وسعت و جمعیت دومین قاره بزرگ جهان پس از آسیا است. با مساحتی در حدود 30.365.000 کیلومتر مربع ۲۰.۳٪ از مجموع خشکی های زمین را در بر میگیرد. عرض این قاره حدود 8000 کیلومتر از شمال به جنوب و طول آن در حدود 7400 کیلومتر از شرق به غرب میباشد. آفریقا با بیش از ۸۹۰ میلیون نفر جمعیت (طبق آمار ۲۰۰۵)در 61 ناحیه حدود یک هفتم از جمعیت جهان را در خود جای داده است.
این قاره از شمال به دریای مدیترانه، از شمال شرق به کانال سوئز و دریای سرخ،از شرق به خلیج عدن، از جنوب شرق به اقیانوس هند، و از غرب به اقیانوس اطلس محدود میشود.
آفریقا در دو سوی خط استوا قرار گرفته و نواحی اقلیمی متعددی را در بر میگیرد؛ آفریقا تنها قارهای است که از منطقه معتدله شمالی تا منطقه معتدله جنوبی امتداد یافتهاست. به دلیل فقدان بارشهای منظم طبیعی و آبیاری، و نیز تاحدودی عدم وجود سیستمهای تودهای یخ یا سفرههای زیرزمینی کوهستانی، هیچگونه اثر معتدل کننده طبیعی بر اقلیم به استثنای نزدیک سواحل در آن وجود ندارد. در مرکز آفریقا(نزدیک استوا) نیمی از سال بارانی میباشد که دارای هوای گرم و مرطوب است و جنگل های زیبایی را پدید میآورد که عمری بیشتر از یک نیم سال ندارد چرا که بعد از این فصل بارانی، گرمایی سخت و طاقت فرسا تمام منطقه را فرا میگیرد و هیچ جانوری طاقت آن را ندارد و پس مدتی آن جنگل ها به بیابانی خشک و بی آب و علف تبدیل میشود.(نیمه دیگر سال گرم و خشک است که در مجموع طبیعتی 2 فصل را پدید میآورد.)
اگرچه گمانه زنیهای اروپا درباره ماهیت صحرای اتیوپی در جنوب آفریقا به زمانی بیش از دو هزار سال قبل بازمی گردد، آفریقا به عنوان قدیمی ترین قاره ای که بشر در آن سکونت داشته محسوب میشود.
بزرگترین کشور آفریقا سودان و کوچکترین منطقه آن جزایر سیشل که در اقیانوس هند میباشد.کوچکترین کشور ناحیه خشکی آن گامبیا است.
شمالی ترین نقطهٔ آفریقا دماغه الغیران(درکشور تونس)،جنوبی ترین نقطه دماغه آگولهاس(در کشور آفریقای جنوبی)، شرقی ترین نقطه دماغه گوآردافوئی(در کشور سومالی)و غربی ترین نقطه نوک المادی(در کشور دماغه سبز) میباشد.
آب و هوای آفریقا از اقلیم حاره ای| حارهای تا فراشمالگان در بالاترین قلل آن در نوسان است. در ناحیه شمالی آن عمدتاً بیابان یا مناطق بایر وجود دارد، در حالی که مناطق مرکزی یا جنوبی شامل دشتهای گرم (استوایی) و نواحی جنگلی بارانی بسیار متراکم میباشد. با این همه دو نوعی همگرایی در الگوهای گیاهی همچون ساحل و استپ غالب است.
اتحادیه آفریقا (AU)، یک فدراسیون متشکل از تمام کشورهای آفریقایی به جز مراکش میباشد. این اتحادیه در آدیس آبابا به عنوان مقر خود در ۲۶ ژوئن ۲۰۰۱ تشکیل شد. در ژولای ۲۰۰۴، مقر اتحادیه آفریقا به میدرند در جمهوری مشروطه آفریقای جنوبی منتقل شد. اما، کمیسیون آفریقا| کمیسیون اتحادیه آفریقا دارای مراکزی در آدیس آبابا میباشد. در واقع سیاست اتحادیه در جهت تمرکز زدایی در موسسات فدراسیون آفریقا بوده تا تمام کشورها در آن سهیم باشند.
اتحادیه آفریقا، نباید با کمیسیون AU ، اشتباه شود که بر اساس مصوبه اتحادیه تشکیل شده و هدف آن تغییر دادن جامعه اقتصادی آفریقا، به عنوان یک مشترک المنافع فدراتیو، به یک مرجع تحت شرایط کنوانسیونهای مقرر بین المللی میباشد. اتحادیه آفریقا دارای یک دولت پارلمانی تحت عنوان دولت اتحادیه آفریقا است که شامل سازمانهای قانونگذاری، قضائی و اجرائی شده، و توسط رئیس جمهور اتحادیه آفریقا و رئیس مجمع، که همچنین رئیس جمهور پارلمان اتحادیه آفریقا نیز هست، رهبری میشود. شخصی که رئیس جمهور AU میشود از سوی PAP (پارلمان اتحادیه آفریقا) انتخاب میگردد، و در نتیجه حمایت اکثریت را در PAP به دست میآورد.
رئیس جمهور گرترود ایبنگوه منگلا رهبر مرجع و رئیس دولت اتحادیه آفریقا است با عنایت به این واقعیت که او رئیس جمهور پارلمان اتحادیه آفریقا نیز میباشد. او توسط پارلمان در جلسه افتتاحی در مارس ۲۰۰۴ برای یک دوره پنجساله انتخاب گردید.
PAP شامل ۲۶۵ قانونگذاراست که ۵ تن از آنان جزو مجمع مشروطه اتحادیه آفریقا هستند. حدود ٪۲۱ از اعضای PAP زن هستند.
توانها و اختیار رئیس جمهور پارلمان آفریقا از مصوبه اتحادیه و پروتکل پارلمان اتحادیه آفریقا ناشی میشود، و نیز انتقال (میراث) اختیار ریاست جمهوری از طریق معاهدههای آفریقایی و بین المللی مطرح میشود از جمله آن مواردی که تابع دبیرکل دبیرخانه OAU (کمیسیون AU) نسبت به PAP میباشد. دولت AU شامل تمام مقامات اتحادیه (فدرال)، منطقهای، کشوری، و شهرداری و نیز صدها موسسهای میباشد که با همدیگر امور روز به روز آن موسسه را مدیریت میکنند.
سیاستهای ناکام کشوری، اقدامات تجاری ناکارآمد جهانی، و اثرات تغییر اقلیم جهانی منجر به قحطیهای گستردهای شده، و بخشهای عمده آفریقا با سیستمهای توزیع خود برای پخش غذا و آب کافی برای زنده نگهداشتن جمعیت مردم نا توان ماندهاند. آنچه پیش از استعمار منبع ٪۹۰ طلای جهان بوده، فقیر ترین قاره موجود بر زمین بودهاست، و مردم دیگر قارهها از ثروتهای سابق آن برخوردار شدهاند. گسترش بیماری نیز بی حد و حصر است، به ویژه شیوع بیماری ویروس ناتوانی ایمنی بدن انسان (HIV) و نیز سندروم ناتوانی اکتسابی ایمنی (AIDS) که به واگیرمرگباری در این قاره تبدیل شدهاست. با وجود مشقتهای بیشمار، نشانههایی از امید برای آینده این قاره وجود داشتهاست. ظاهراً حکومتهای دموکراسی دولتهای دموکراتیک، شیوع پیدا میکنند، اما هنوز اکثریت (جامعه ملی جغرافیایی ادعا میکنند که تنها ۱۳ کشور آفریقایی را واقعاً میتوان دموکراتیک به حساب آورد الگو:نیاز به بیان است). تعدادی از کشورها حقوق بشر اساسی را برای همه شهروندان به رسمیت شناختهاند و (مجانع) قضائی دادگاههای قضائی مستقل تشکیل دادهاند.
نشانههای روشنی از ایجاد فزاینده شبکهها در میان سازمانها و کشورهای آفریقائی وجود دارد. در جنگ داخلی در جمهوری دموکراتیک کنگو (زئیر سابق) علاوه برمداخله کشورهای غیر آفریقائی ثروتمند، کشورهای آفریقائی همسایه هم شرکت داشتند (همچنین نگاه کنید به جنگ دوم کنگو). چون این درگیری در سال ۱۹۹۸ آغاز شد، نسبت تخمینی مرگ به ۴ میلیون نفر رسید. بسیاری از ناظران اظهار مینمایند که این درگیری نقشی مشابه با جنگ جهانی دوم ایفا نموده، پس از آن که کشورهای اروپائی جوامع آنها را یکپارچه مینماید به نحوی که جنگ بین آنها غیر قابل تصور میشود. انجمنهای سیاسی همچون اتحادیه آفریقا نسبت به همکاری بیشتر و صلح بین تعدادی از کشورهای این قاره اظهار امیدواری مینماید. نقضهای گسترده حقوق بشر هنوز در تعدادی از بخشهای آفریقا واقع میشود که اغلب در اثر غفلت آن کشورها است. بیشتر یک چنین تجاوزاتی به علل سیاسی و معمولاً به عنوان اثر جانبی جنگ داخلی اتفاق میافتد. کشورهایی که در آنها تجاوزات عمده به حقوق بشر در زمانهای اخیر گزارش شدهاست عبارتاند از جمهوری دموکراتیک کنگو، سییرا لئون، لیبریا، سودان، ساحل عاج.
تا حدود زیادی به دلیل اثرات استعمار، دولتهای فاسد و استبداد، آفریقا فقیرترین قاره مسکونی دنیا است. بر طبق گزارش توسعه انسانی سازمان ملل متحد در سال۲۰۰۳، ۲۵ رده پایینی جدول کشورها (از رتبه ۱۵۱ ام تا ۱۷۵ ام) همگی کشورهای آفریقایی بودهاند
در حالی که رشد سریع در چین و اکنون در هند، و نیز رشد میانه در آمریکای لاتین میلیونها (واحد) فراتر از زندگی موجود رفتهاست، آفریقا از نظر تجارت، سرمایه گذاری خارجی، و درآمد سرانه روند قهقرائی داشتهاست. این فقر اثراتی از جمله امید به زندگی پایین، تنش، و بی ثباتی – که عوامل دخیل در فقر قاره هستند، گسترش دادهاست.
برخی نواحی، به خصوص بوتسوانا و آفریقای جنوبی موفقیت اقتصادی را تجربه نمودهاند، من جمله افتتاح بازار سهام ژوهانسبورگ. این مسئله تا حدودی در اثر ثروت منابع طبیعی شان به عنوان تولید کننده عمده طلا و الماس با هم بوده، و تا حدودی نیز به دلیل نظام قانونی مناسب و پایدار آن میباشد. همچنین آفریقای جنوبی به سرمایه مالی، بازارهای متعدد، کار مهارتی، و اولین زیرساختار در بیشتر (بخشهای) کشور خود دست یافتهاست. کشورهایی همچون غنا، کنیا، کامرون و مصر، دیگر کشورهای آفریقائی هستند که پیشرفتهای قابل مقایسه داشتهاند.
نیجریه بر روی یکی از بزرگترین ذخایر ثابت شده نفت در جهان قرار گرفتهاست و ضمن داشتن یکی از سریعترین اقتصادهای در حال رشد در جهان، بیشتر جمعیت را در میان کشورهای آفریقایی دارد.
از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۵، رشد اقتصادی با متوسط ٪۵ در سال ۲۰۰۵، به اوج خود رسید. اما برخی کشورها رشد اقتصادی بیشتری (٪+۱۰) را داشتهاند، به خصوص آنگولا، سودان و گینه استوائی، که هرسه کشور اخیراً شروع به استخراج ذخایر نفتی خود کردهاند.
زبانها
پراکندگی زبانهای آفریقا- آسیایی از ساحل تا جنوب غرب آفریقا امتداد یافتهاست. زبانهای نیجر- کنگو تقسیم شدهاست تا عظمت زبانهای زیرمجموعه خانواده بانتو را نشان دهند.
بر اساس بیشترین برآوردها، آفریقا کلاً شامل بیش از هزار زبان میباشد، برخی این رقم را تا بیش از دوهزار تحمین زدهاند (بیشتر آفریقایی تا دارای ریشه اروپایی). آفریقا عمده ترین قاره چند زبانه در جهان است؛ و این مسئله نادر نیست که افرادی را بتوان یافت که نه تنها به زبانهای مختلف آفریقایی، بلکه یک یا دو زبان اروپایی نیز به روانی تکلم مینمایند.
عمدتا چهار زبان اصلی بومی در آفریقا وجود دارند.
مذهب
آفریقاییها گستره وسیعی از اعتقادات مذهبی را عرضه میکنند [۶] ضمن آن که مسیحیت و اسلام رایجترین آنها هستند. تقریباً، ٪۳/۴۶ کل آفریقاییها مسیحی و ٪۵/۴۰ آنها را مسلمانان تشکیل میدهند. حدود ٪۸/۱۱ آفریقاییها عمدتاً پیرو مذاهب آفریقایی بومی میباشند. تعداد اندکی از آفریقاییها هندو هستند، یا دارای اعتقاداتی از یهودیت| سنت یهودی میباشند. نمونههایی از یهودیان آفریقایی مردمان بتا اسرائیل، لمبا و آبایودایا در شرق اوگاندا هستند.
مذاهب بومی نواحی پایین صحرای آفریقا حول محورهای آنیمیسم و پرستش اجداد میچرخد. تهدید مشترک در نظامهای سنتی اعتقادی، تقسیم جهان معنوی به دو بخش « مفید» و مضر است. ارواح مفید| ارواح معمولاً ارواحی محسوب میشوند که شامل ارواح اجدادی بوده که به اعقاب خود کمک میکنند، و ارواح توانمند که از کل جوامع در برابر بلای طبیعی و حملات دشمنان محافظت مینمایند؛ در حالی که ارواح مضر، روحهای قربانیان کشته شدهای را در برمی گیرد که بدون انجام مراسم تدفین| مراسم تدفین صحیح دفن شدهاند، و این ارواح توسط روح خشن (شرور) به عنوان واسطه (معنوی)| واسطهها سبب بیماری در میان دشمنانشان میشوند. با این که تاثیر این اشکال بدوی از پرستش تداوم مییابد تا اثری عمیق به دنبال داشته باشد، نظامهای اعتقادی ضمن تعامل با دیگر مذاهب تکامل یافتهاند.
تشکیل قلمرو قدیم مصر در هزاره سوم پیش از میلاد، اولین نظام مذهبی پیچیده و شناخته شده در این قارهاست. حدود قرن نهم پیش از میلاد، کارتاژ (در تونس امروزی) توسط فنیقیها بنیان گذاری شد، و تداوم یافت تا به مرکز اصلی چند ملیتی تبدیل شد که در آن الهه | الههها در همسایگی مصر، روم باستان| رم و تمدن اتروسکان| سرزمینها- شهر اتروسکان پرستش میشدند. امروزه، بسیاری از یهودیان نیز در شمال آفریقا، به خصوص در تونس، الجزایر و مراکش زندگی میکنند.
کلیسای ارتودوکس اتیوپی و کلیسای ارتودوکس اریتره رسماً قدمتشان به قرن چهارم میلادی باز میگردد، و از اینرو یکی از اولین کلیساهای ساخته شده مسیحیت| مسیحی در کل جهان هستند. در ابتدا، (شعبه) ارتودوکسی مسیحی در سودان امروزی و دیگر نواحی همسایه رواج یافت. اما، پس از گسترش اسلام، این رشد کند و محدود به سرزمینهای مرتفع شد.
اسلام با فتح شمال آفریقا بین سالهای ۶۴۰و ۷۱۰میلادی توسط مسلمانان وارد این قاره شد، که از مصر آغاز گردید. آنها در پی تجارت دریایی در ساحل آفریقای شرقی، شهرهای مگادیشو، ملینده، ممباسا، کیلوا، و سفالا را تاسیس نمودند، و از میان کویر صحرا در داخل آفریقا عبور میکردند— که خصوصاً در پی آن مسیرهایی برای تجارت مسلمانان شد. مسلمانان همچنین در میان مردمان آسیایی بودند که بعدها در آفریقای تحت حکومت بریتانیا ساکن شدند.
بسیاری از آفریقاییهای پایین صحرا، طی دوره استعماری به اشکال اروپای غربی مسیحیت گرویدند. در دهههای پایانی قرن بیستم، فرقههای مختلفی از جنبش مسیحیت جذبه گرا به سرعت رشد نمودند. تعدادی از اسقفهای کاتولیک آفریقایی حتی به عنوان نامزدهای احتمالی پاپ| پاپی در سال ۲۰۰۵ بودند. ظاهراً مسیحیان آفریقایی بیشتر از لحاظ اجتماعی محافظه کارترند تا هم مذهبان خود در بیشتر نقاط جهان صنعتی، که درست در زمان اخیر به تنش بین فرقه مذهبی| فرقهها یی همچون اتحادیه آنگلیکان و روش گرایی| کلیساهای روش گرا منجر شدهاست. کلیساهای افتتاح شده آفریقایی رشد عمدهای را در قرون بیستم و بیست و یکم تجربه کردهاند.
کنگره ملی آفریقا
کنگره ملی آفریقا (به انگلیسی: African National Congress) که به انحصار ایانسی (به انگلیسی: ANC) نامیده میشود، حزب حاکم از زمان پایانیافتن تبعیض نژادی یا آپارتاید در کشور آفریقای جنوبی است. این حزب در تاریخ ۸ ژانویه ۱۹۱۲ میلادی، جهت احقاق حقوق شهروندی اکثریت سیاهپوست آفریقای جنوبی تشکیل شد و نقش مهمی در مبارزه با سیستم آپارتاید و فروپاشی آن داشت.
افرادی همچون نلسون ماندلا، تابو امبکی و جاکوب زوما از روسای کنگره ملی آفریقای جنوبی بودهاند.
تاریخ آفریقا
آفریقا کهنترین قاره جهان است و تاریخ آن به دوران اولیه قبل از عصر حجر نیز باز میگردد.
انسانهای اولیه
قدیمی ترین منطقه مسکونی زمین با گونههای بشری بر روی کره خاکی در افریقا است. طی اواسط قرن بیستم، انسان شناسی سنگواره هاو شواهدی از وجود بشر که احتمالاً به قبل از ۷ میلیون سال پیش برمی گردد، دست یافتند. فسیل از گونههای متعددی از بشرهای میمونوار که تصور میشود به انسان نوین امروزی تکامل یافته، باقی ماندهاست، همچون « آسترالوپیتاکوس آفارنسیس» که از لحاظ رادیو متریک قدمت آن به ۰/۳-۹/۳ میلیون سال پیش از میلاد مسیح| قبل از میلاد باز میگردد، (۳/۲ تا ۴/۱میلیون سال پیش از میلاد مسیح)کشف شده است(۶۰۰ هزار تا ۹/۳میلیون سال پیش از میلاد مسیح)
استخوان ایشانگو که حدود ۲۵هزار سال قدمت دارد، که چوب خط | خطوط محاسباتی را در ملاحظات ریاضی نشان میدهد. در سراسر دوران ماقبل تاریخ بشر، آفریقا (همانند دیگر قارهها) هیچگونه سرزمینهای (مدون) کشوری نداشت، و در عوض گروههای شکارچی همچون خویی و بوشمن ها| سان در آن اقامت داشتند.
اگرچه بطور مطلق هیچگونه ارقام ثبت شدهای وجود ندارد، نظریه پردازان تصور مینمایند که از ۱۳۰هزار سال پیش از میلاد گروهی از جمعیتهای آفریقایی در صحرا ساکن شدهاند که در آن زمان یک دره حاصلخیز بوده که با رودخانههای متعددی پوشانده شده بود. گسلهای هنرمندانه در (بیابان) زرد تیره گون آفریقایی در این زمان، قدیمی ترین تصاویر جهان میباشند. در ۷۰هزار سال پیش از میلاد آفریقا متحمل انقراض ٪۳۰ از گونههای حیات وحش خود شد.] بر طبق این نظریه، در ۳۰هزار سال پیش از میلاد جهان وارد آخرین دوره اصلی یخبندادن خود شد. در نتیجه این این موضوع، بیابان صحرا به سرزمینهای مرتفع اتیوپی رسیدند. رشته کوههای مرکز آفریقا با لایههای یخ پوشیده شده بودند. رودخانه نیل، در شمال خارطوم ناپدید شد.
گمان میرود در پایان عصر یخبندان در حدود ۱۰۵۰۰سال پیش از میلاد، صحرا دوباره به یک دره حاصلخیز سبز تبدیل شده باشد، و جمعیتهای آفریقائی از سرزمینهای مرتفع ساحلی و داخلی در زیرمجموعه صحرای آفریقا به آن بازگشتند. اما، گرم و سرد شدن اقلیم به آن معنی بود که تا ۵هزار سال قبل از میلاد منطقه صحرا به طور فزایندهای خشکتر میشد. جمعیت از ناحیه صحرا به سمت دره نیل در زیر آبشار دوم کوچ کردند که در آنجا مکانهای اقامت دائمی یا نیمه دائمی را ایجاد نمودند. نوعی بازگشت عمده اقلیمی رخ داد، در حالی که میزان بارشهای سنگین و دائمی را در مرکز و شرق آفریقا کاهش میداد. از این پس شرایط خشک در آفریقای شرقی، به ویژه اتیوپی در ۲۰۰سال گذشته غلبه کردهاست.
اهلی کردن دامها در آفریقا پیش از کشاورزی بوده، و ظاهراً در کنار آن فرهنگهای انجام شکار نیز وجود داشتهاست. گمان میرود که از۶هزار سال پیش از میلاد دامها نیز در شمال آفریقا اهلی شده بودند.. در مجموعه صحرا- نیل، مردم جانوران متعددی را اهلی نمودند از جمله قاطر، و بزهای کوچک با شاخهای پیچیده که از الجزایر تا صحرای نوبه پراکنده بودند. از لحاظ کشاورزی، اولین موارد پرورش گیاهان برای مقاصد کشاورزی در ناحیه ساحل در حدود ۵هزار سال پیش ازمیلاد اتفاق افتاده، زمانی که ذرت خوشهای و برنج آفریقایی در این منطقه شروع به روئیدن نمودند. در حدود همین زمان، و در همان ناحیه، مرغ خانگی گینهای اهلی شد. بر طبق «اطلس تاریخ جهان آکسفورد» ، در ۴هزار سال پیش از میلاد آب و هوای صحرا با روند بسیار سریعی شروع به خشکتر شدن نمود. این تغییر اقلیمی باعث از بین رفتن دریاچهها و رودها بطور عمده گردید و در نتیجه روند کویری شدن را افزایش داد. در عوض، این مسئله مقدار نقل مکانها را برای اسکان کاهش داد و سبب شد تا به سیر مهاجرتها جوامع کشاورزی به اقلیمهای گرمسیرتر در غرب آفریقا کمک نماید. از ۳هزار سال ق. م . کشاورزی بطور مستقل در هر دو نقطه حاره در غرب آفریقا، که سیب زمینی شیرین آفریقایی و خرمای روغنی در آن پرورش داده میشد، و نیز در اتیوپی که قهوه و گیاه تف به عمل میآمد، وجود داشت. هیچ جانوری بطور مستقل در این مناطق پرورش داده نمیشد، اما عمل پرورش دهی آنها از نواحی ساحل و نیل در این مناطق شایع نشدهاست. محصولات کشاورزی نیز از نواحی دیگر در طول این دوران به دست آمده مانند ارزن دری (سفید)، لوبیای چشم بلبلی، بادام زمینی، پنبه، خربزه و کدوی قلیانی| کدوبطری که از نظر کشاورزی در هردو منطقه غرب آفریقا و ساحل به عمل میآمدند در حالی که ارزن انگشتی، انواع لوبیا، عدس، بزرک در اتیوپی پرورش داده میشد.
پدیده بین المللی که تحت عنوان فرهنگ بیکر (دوایر سنگچین باستانی) شناخته شده آغاز شد تا شمال غرب آفریقا را تحت تاثیر قرار دهد. به دلیل آن که آلات ظاهراً سرامیک مانندی در گورستانهای آنها یافته میشد به نام فرهنگ بیکر خوانده میشد که همراه با پیدایش نوعی ذهنیت جنگجویانه بودهاست. نگارههای سنگی در شمال آفریقا در این دوره جانوران را نشان میدهد و همچنین مکانهایی را که بر شخصیت بشری تاکید جدیدی دارند، و مجهز به سلاحها و آلات تزئینی میباشند. مردم دریاچههای بزرگ آفریقا| ناحیه گریت لیکز آفریقا در ساحل شرقی دریای مدیترانه ساکن شدند تا به اعقاب اولیه کنعانیهایی تبدیل شوند که بر سرزمینهای پست بین رود اردن، مدیترانه و صحرای سینا چیره شدند.
ازهزاره اول پیش از میلاد آهنگری| آهنکاری در شمال آفریقا ظهور پیدا نموده استو به سرعت شروع به گسترش در سراسر صحرا و داخل نقاط شمالی در زیرمجموعه صحرای آفریقا میکند ،
Africa و از سال ۵۰۰ ق. م. فلزکاری شروع به رواج در آفریقای غربی و احتمالاً پس از آن که توسط مردم کارتاژی (قرطانجهای) به این منطقه ارائه گردید، میکند. آهنگری بطور کامل از حدود ۵۰۰ق م در نواحی شرق و غرب آفریقا به وجود آمد، اما مناطق دیگر تا اوایل قرون اول میلادی به آن نپرداختند. برخی از اشیاء مسی در مصر، شمال آفریقا، نوبه و اتیوپی در غرب آفریقا طی حفاریهایی استخراج شدهاند که قدمت آنها به ۵۰۰ق م بازمی گردد، که بیان میکنند که شبکههای تجاری از همین زمان ایجاد شدهاند.
حدود ۳۳۰۰ سال پیش از میلاد، شواهد تاریخی در آفریقا پیدایش سواد را در تمدنهای تحت حکومت فراعنه| فرعونی از مصر باستان نشان میدهد، که با سطوح متغیری از تاثیر در دیگر نواحی تا سال ۳۴۳ق م. ادامه یافت. تمدنهای برجسته در زمانهای مختلف شامل کارتاژ، قلمرو اکسوم، قلمروهای نوبیه، امپراتوریهای پادشاهی ساحل| ساحل (کانم بورنو)، امپراتوری غنا ، امپراتوری مالی ، و امپراتوری سونگهای| سونگهای، زیمباوه کبیر، و قلمرو کنگو میشوند.
پس از آن که صحرا به کویر تبدیل شد، مانع غیرقابل نفوذی برای مسافران بین شمال و جنوب ایجاد نمود. حتی پیش از استفاده از شتر استفاده از گاوهای نر برای عبور از صحرا متداول بود، مسیرهای تجاری از واحههایی میگذشتند که از میان بیابان عبور میکرد. شتر اولین بار توسط امپراتوری ایران| ایرانیها در سال ۵۲۵ ق. م. به مصر آورده شد، اما تا قرن هشتم میلادی، گلههای آن به حد کافی در شمال آفریقا پراکنده نشدند تا تجارت فرا- صحرایی در آن منطقه به وجود آید.
بربرهای ساهانجا اولین کسانی بودند که این حیوانات را به خدمت گرفتند.آفریقا قبل از استعمار شدن، احتمالاً تا ده هزار سرزمین و حکومت داشتهاست، که بر اساس انواع مختلف ساختار و حکومت سیاسی از یکدیگر متمایز میشدند. این موارد شامل گروههای خانوادگی کوچک از شکارچیان همچون مردم بوشمن| سان از جنوب آفریقا؛ و گروههای بزرگتر و منسجم تر همچون دستههای فرقهای خانوادگی از مردم بانتو – زبان در مرکز و جنوب آفریقا و دستههای فرقهای بسیار منسجم در شاخ آفریقا، قلمروهای ساحلی، و نیز مناطق شهری خود گردان همچون شهرهای تجارتی ساحلی مردم سواحیلی در ساحل شرقی آفریقا که شبکه تجاری را تا چین گسترش میدادند.
در سال ۱۴۱۴، ژنگ هی، دریادار چینی از ساحل شرقی آفریقا دیدار نمود. در سال ۱۴۸۲، پرتقال| پرتقالیها اولین دسته ایستگاههای تجاری را در امتداد ساحل غنا در المینا تاسیس کردند. کالاهای عمده مورد معامله در آن عبارت بود از بردگان، طلا، عاج و ادویه جات. کشف آمریکا از سوی قاره اروپا در سال ۱۴۹۲ در پی توسعه بزرگ تجارت برده بود که پیش از دوران پرتقالیها انجام گرفت، که تقریباً فقط به وسیله تجارت از راه خشکی انجام میشد و هرگز به یک قاره محدود نمیگردید.] در غرب آفریقا، تنزل تجارت برده اطلسی در دهه ۱۸۲۰ موجب تغییرات شدید اقتصادی در کشورهای منطقه شد. افت تدریجی برده داری، با فقدان تقاضا برای بردگان در جهان نو، افزایش قانون ضد برده داری در اروپا و آمریکا، و خروج فزاینده ناوگان سلطنتی از ساحل غربی آفریقا، تسرع شد که کشورهای آفریقائی را وادار مینمود تا از منابع جدید اقتصادی استفاده نمایند. بزرگترین قدرتهای غرب آفریقا: اتحادیه آسانته، داهومه | قلمرو داهومه، و امپراتوری اویو، روشهای متفاوتی را برای اعمال این تغییرات بکار بردند. آسانته و داهومه بر گسترش « بازرگانی قانونی» در شکل خرمای روغنی، کاکائو، الوار چوب و طلا متمرکز شدند تا پایهای برای تجارت صادرات نوین در غرب آفریقا ایجاد نمایند. امپراتوری اویو، که نتوانست این کار را انجام دهد، در اثر جنگهای داخلی از هم فروپاشید.
در اواسط قرن نوزدهم اروپائیها و به ویژه جستجوگران بریتانیایی علاقمند به جستجو در قلب این قاره شدند و عرصه را برای تجارت، استخراج معادن و دیگر بهره برداریهای بازرگانی به آن گشودند. علاوه براین، تمایلی برای متمایل کردن ساکنان آن به دین مسیحیت وجود داشت. ناحیه مرکزی آفریقا هنوز تا حد زیادی برای اروپاییها تا این زمان ناشناخته بود. دیوید لیوینگ استون بین سال ۱۸۵۲ تا سال ۱۸۷۳به هنگام مرگش در این قاره به جستجو میپرداخت؛ در میان دیگر ادعاها برای کسب این افتخار، وی اولین اروپایی بود که آبشارهای ویکتوریا مشاهده نمود. هدف اصلی افراد جستجوگر یافتن سرچشمه رود نیل بود. سفرهای ریچارد فرانسیس بورتن| بورتن و ژان هانینگ اسپک| اپک (۱۸۵۸-۱۸۵۷) و اسپک و جیمز آگوستوس گرنت| گرنت (۱۸۶۳) منجر به یافتن دریاچه تانگانیا و دریاچه ویکتوریا شد. مورد اخیر نهایتاً به عنوان سرچشمه رود نیل اثبات شد. در پی سفرهای مستمر ساموئل بیکر| بیکر و هانری مورتن استنلی| استنلی، آفریقا تا پایان قرن مزبور به خوبی جستجو و این به راهی برای استعمار منجر گردید که نتیجه آن بود.
استعمار و «تقلا به خاطر آفریقا »
در اواخر قرن هجدهم، قدرتهای امپریالیسم| امپریالیستی نوعی " تقلا به خاطر آفریقاً از خود نشان دادند و بیشتر نواحی این قاره را اشغال کردند، و کشورهای مستعمره| استعماری متعددی ایجاد کردند و تنها دو کشور مستقل را رها نمودند: لیبریا، یک کشور مستقل که بخشی از آن از سوی افراد آمریکائی آفریقائی؛ و حبشه مسیحی ارتودوکس (امروزه با نام اتیوپی) محل سکونت قرار گرفت. این اشغال استعماری تا پس از پایان جنگ جهانی دوم ادامه یافت، زمانی که تدریجاً تمام کشورهای استعمارشده به استقلال رسمی دست یافتند.
استعمال یک اثر بی ثبات کننده بر آن چیزی داشت که شماری از گروههای نژادی هنوز آن را در سیاستهای آفریقائی حس میکنند. پیش از نفوذ اروپا، مرزهای ملی چندادن مورد توجه نبودند، در حالی که آفریقاییها کلاً از عملکردهای نواحی دیگر جهان همچون شبه جزیره عربستان دنباله روی مینمودند، که حوزه گروهی بود که با نفوذ نظامی یا تجاری آن سازگاری داشت. پافشاری اروپا بر کشیدن مرز در اطراف سرزمینها برای جدا ساختن آنها از دیگر قدرتهای استعماری، در غیر این صورت، اعلب موجب جداسازی گروههای سیاسی مجاور با هم، یا واداشتن دشمنان سنتی به زندگی با بکدیگر بدون هیچگونه منطقه بیطرف بین آنها میشد. اما مثلاً، رود کنگو ظاهراً یک مرز جغرافیایی طبیعی است، که در آن گروههایی با زبان ، فرهنگ یا شباهت دیگر در دو سوی رودخانه زندگی میکنند. تقسیم زمین بین بلژیک و فرانسه در امتداد یک رودخانه این گروهها را از یکدیگر جدا میسازد. آنهایی که در مناطق صحرا یا نوحی پایین صحرای آفریقا زندگی میکنند، و برای قرنها در آن به تجارت پرداختهاند، اغلب خود را بر روی مرزهایی مییابند که تنها بر روی نقشههای اروپایی قرار دارد.
در کشورهایی که دارای جمیت عمدهای اروپاییها میباشند، مانند رودزیا (هم اکنون زیمبابوه) و آفریقای جنوبی، نظامهای شهروندی طبقه دوم اغلب به منظور دادن قدرت سیاسی به اروپائیان فراتر از تعداد ساکنان آنها، تنظیم میشود. در کشور آزاد کنگو، ملک شخصی پادشاه لئوپولد دوم از بلژیک، با جمعیت بومی رفتارهای غیر انسانی میشد، و با نیروی کار برخوردی شبیه به جایگاه یک برده میشد. اما، این خطوط همواره بطور قطع بر مبنای خطوط نژادی ترسیم نمیشد. در لیبریا، شهروندانی که اعقاب بردگان آمریکایی بودند به مدت ۱۰۰سال یک نظام سیاسی داشتند که به بردگان سابق و بومیان در منطقه اختیار قانونی تقریباً یکسانی میداد با وجود این مدرک که بردگان سابق تعدادشان از لحظ فراوانی ده به یک نسبت به کل جمعیت بود. الهام این نظام به این کشوراز سوی سنای آمریکا بود، که با وجود فراوانی بیشتر جمعیت آنها نسبت به قبل، قدرت آزادی و جایگاههای بردگان را با هم متوازن ساخته بود.
اغلب اروپائیها این توازن قدرت را تغییر دادند، و تقسیمات نژادی ایجاد کردند که پیشتر وجود نداشت، و یک دوگانگی فرهنگی ثابت را برای ساکنان بومی در این نواحی که تحت کنترلشان بود، ایجاد نمودند. مثلاً، در آن جایی که هم اکنون روآندا و بروندی نامیده میشود، دو گروه نژادی هوتوس و توتسی در زمانی که استعمارگران آلمانی کنترل این منطقه را در قرن نوزدهم در دست داشتند، فرهنگشان در همدیگر ادغام شده بود. درهم آمیختگی، ازدواجهای داخلی، و ادغام آداب و رسوم فرهنگی در طی قرنها بین آنها وجود داشت که تا آن زمان نشانههای مشهود تفرقه فرهنگی را از بین میبرد و دیگر موجب ایجاد تفرقه نژادگرایانه نمیشد، تا این که بلژیک یک دسته بندی نژادی را برای کنترل منطقه بکار گرفت که نژاد گرائی آن مبتنی بر دسته بندیها و فلسفههای متناسب با فرهنگ اروپایی در آن زمان بود. اصولاً اصطلاح هوتو به مردم کشاورزی اطلاق میشد که به زبان بانتو تکلم میکردند و امروزه از غرب به سمت روآندا و برندی نقل مکان کردهاند، و اصطلاح توتسی به مردم دامپرور شمال شرق اشاره دارد که بعداً به این ناحیه مهاجرت کردند. این عبارات طبقه اقتصادی شخص را بدون در نظر گرفتن سابقه اجدادی تشریح میکند؛ که در آن اشخاصی که در حدود ۱۰ چارپا یا بیشتر داشتند به عنوان توتسی و آنهایی که کمتر از این تعداد دام داشتند به عنوان هوتو محسوب میشدند. این یک خط مطلق نبود بلکه یک قاعده بدهی و کلی بود، و فرد میتوانست از هوتو به توتسی و برعکس جابجا شود.
بلژیکیها یک نظام نژادگرایانه را عرضه نمودند؛ ظواهر اروپایی مانند همچون پوست نرم تر، قد متوسط، بینیهای باریک بیشتر برای نژاد حامی (پسر نوح) ایده آل تر به نظر میرسد، و به آنهایی تعلق داشت که نزدیکترین مردمان از لحاظ اجدادی به توتسی بودند، و به این ترتیب قدرت به مردم استعمار شده داده میشد. کارتهای شناسائی بر اساس این فلسفه صادر شدند.
امروزه، آفریقا شامل ۵۳ کشور مستقل و خود مختار است که هنوز مرزهای رسم شده طی استعمار اروپایی رادارند.
از زمان استعمار به بعد، کشورهای آفریقایی مکرراً درگیر بی ثباتی، فساد، آشفتگی، و استبداد شدهاند. اکثریت عمده ملل آفریقائی جمهوریهایی هستند که تحت برخی اشکال نظام حومت ریاست جمهوری میباشند. کشورعای معدودی در آفریقا توانستهاند دولتهای دوکراسی| دموکراتیک را حفظ نمایند، و تعدادی در عوض آن یک سری از کودتاهای |کودتای بیرحمانه و دیکتاتوری نظامی را سپری نمودهاند. تعدادی از رهبران سیساسی آفریقایی پس از استعمار ژنرالهای نظامی بودهاند که دارای سواد ضعیفی بوده و نسبت به مسائل حکومتی نا آگاه بودهاند. اما، بی ثباتی عظیم عمدتاً نتیجه به حاشیه فرستاندن دیگر گروهها و فرقههای نژادی تحت حکومت این رهبران میباشد. بسیاری از این رهبران به منظور سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن| دستاورد سیاسی درگیریهای نژادی را دامن زدهاند که تشدید شده بود، یا حتی به وسیله حکومت استعماری آن را ایجاد نمودهاند. در بسیاری از کشورها نیروهای مسلح| نظامی به عنوان تنها گروهی محسوب شدهاند که توانستهاند نظم را بطور موثر برقرار نمایند، و طی دهههای ۱۹۷۰و ۱۹۸۰ بر بسیاری از کشورهای آفریقایی حکومت کردهاند. طی دوره از اویل دهه ۱۹۶۰ تا اواخر دهه ۱۹۸۰، آفریقا بیشتر ۷۰ عدد کودتا و ۱۳ مورد ترور ریاست جمهوری داشتهاست. مشاجرات مرزی و ارضی نیز رایج بوده، به علاوه آن که مرزهای تحمیلی اروپا در تعدادی از کشورها بطور گسترده صحنه درگیریهای نظامی قرار گرفتهاست.
جنگ سرد بین ایالات متحده و اتحاد شوروی در میگیرد، و نیز سیاستهای صندوق بین المللی پول، همچنین در بی ثباتی نقش ایفا میکند. زمانی که کشوری برای اولین بار مستقل میشود، اغلب انتظار میرود که خود را با یکی از دو ابرقدرت تراز(هماهنگ ) نماید. بسیاری از کشورها در آفریقای شمالی از اتحاد شوروی کمکهای نظامی دریافت کردهاند، در حالی که تعدادی از آنها در آفریقای مرکزی و شرقی توسط ایالات متحده، فرانسه یا هر دو حمایت شدهاند. دهه ۱۹۷۰ شاهد نوعی افزایش ( در موارد فوق) بود، جمهوریهای تازه استقلال یافته آنگولا و موزامبیک خود را با اتحاد شوروی هماهنگ نمودن و غرب و جنوب آفریقا خواستار نفوذ شوروی در آن مناطق بود. برخی کشورهای تحت حکومت احزاب کمونیست که در پی تحمیل سیاستهای شوروی بدون نتیجه آن به بیرحمیهایی همچون قحطی اتیوپی در سالهای ۸۹-۱۹۸۵ انجامید.