امروزه گزارشهايي که رسانههاي معتبر جهان منتشر ميکنند حتي بر تصميمگيريها و فعل و انفعالات سياسي و بينالمللي موثر هستند. سرمقالات روزنامههاي معتبر جهان مورد بررسي و تجزيه و تحليل دولتمردان و سياستمداران و ديپلماتها قرار ميگيرد.
از سوي ديگر ديپلماسي را به عنوان فن اداره سياست خارجي، يا تنظيم روابط بينالمللي و همچنين حل و فصل اختلافهاي بينالمللي از طرق مسالمتآميز تعريف و توصيف کردهاند. زيرا در بسياري از مواقع ديپلماسي تنها يکي از ابزارهاي اجراي سياست خارجي در ميان ديگر عوامل (اقتصادي، نظامي و فرهنگي) به شمار ميرود. در اين ميان تعريفي را هم ميتوان براي ديپلماسي رسانهاي بدين شکل در نظر گرفت که در فرآيند سياست خارجي براي تأمين منافع عواملي مانند ديپلماسي، حربههاي اقتصادي، نظامي و فرهنگي استفاده ميشود. در عواملي مانند ديپلماسي، مسائل اقتصادي و نظامي بيشتر دولتها مخاطب يکديگرند، ولي در بعد فرهنگي رابطه ميان دولتها با ملتهاست، بنابراين در بعد فرهنگي، ديپلماسي رسانهاي به مجموعه عواملي اطلاق ميشود که دولتها سعي ميکنند از طريق رسانهها و ابزارهاي فرهنگي در بلندمدت الگوهاي رفتاري و شيوه تفکر و زندگي ملتهاي موردنظر خود را در جهتي که تأمينکننده منافع و خواستهاي آنان باشد، دگرگون کنند؛ چرا که امکان نشر اطلاعات و تصاوير از طريق ماهواره، نوارهاي ويدئويي يا اينترنت به طور چشمگيري گسترش يافته است و مسکوت گذاشتن يا سانسور اخبار در مراکز عمده شهري توسط کشورها حتي آنها که اقتدارگرا هستند، روز به روز دشوارتر ميشود، بخصوص در مناطقي که نخبههاي تحصيلکرده زندگي ميکنند. بعلاوه از آنجا که دولتهاي سراسر جهان نيز ميخواهند جهاني شوند و رسانههاي جهاني دستافزار آنهاست، دولتها غالبا وارد مذاکره و توافق با نظامهاي ارتباطي دوجانبه ميشوند که حتي اگر آهسته و محتاطانه پيش رود در نهايت سلطه آنها بر ارتباطات را ضعيف ميکند. اينجاست که ديپلماسي رسانهاي اهميتي ويژه مييابد.
تغييرات ديپلماسي
ديپلماسي در شکل کلاسيک و سنتي خود محدود و مخفي بود. در اين شکل، ديپلماسي بيشتر شخصي، رسمي با حرکتي آهسته و معمولاً مبتني بر پنهانکاري بود؛ اما ديپلماسي نوين که پس از جنگ جهاني اول پديدار شد، به صورت آشکار خود را نشان ميدهد که تحت تأثير عواملي مانند بسط و گسترش روابط بينالملل، تحولات تکنولوژيک، همبستگي و وابستگي متقابل واحدهاي سياسي به يکديگر، تعارضات ايدئولوژيک، توسعه وسايل ارتباط جمعي، اهميت يافتن افکار عمومي، افول ديکتاتوريهاي کلاسيک و ظهور دموکراسيهاي نوين به صورت بارزي بر روابط بينالملل نقشآفريني ميکند.
از اين رو ديپلماسي نوين نيازمند رسانههاي مدرن است تا در اسرع وقت بتواند با کشورهاي ديگر به تبادل آرا و افکار بپردازد. به معنايي، اين ديپلماسي نوظهور به پردازش جريان ديپلماتيک در فضاي رسانهها و در پي آن در فضاي عمومي پيوسته است.
شايد به همين علت است که امروزه بسياري از کشورها براي مشروعيت بخشيدن به تصميمهاي خويش حداقل نتايج تصميمگيريها و مذاکرات را در معرض افکار عمومي قرار ميدهند، زيرا ميدانند در شرايط بحراني به فداکاري و همکاري و تشريک مساعي مردم نيازمندند و از سوي ديگر، ملتها نيز خود را محق ميدانند تا در مواقعي که بايد ازخودگذشتگي نشان دهند، اطلاعاتي در اختيار آنها قرار گيرند.
مجموعه اين مسائل باعث شده تا در هزاره سوم، ديپلماسي رسانهاي به عنوان يکي از شاخههاي اصلي فعاليتهاي دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي پديدار شود و بخش قابل توجهي از ديپلماسي عمومي کشورهاي قدرتمند جهاني را به خود اختصاص دهد. هماينک فناوريهاي نوين ارتباطات و اطلاعات، گستره ديپلماسي و سياست خارجي را به تحريريه روزنامهها، شبکههاي اينترنتي، تلويزيونها و راديوهاي جهاني کشاندهاند. اين همان عاملي است که در عصر جامعه اطلاعاتي، فضاي روابط متعامل ديپلماتها و رسانهها را الزامي ساخته است؛ فضايي که در آن، پيشبرد سياست خارجي و ديپلماسي بيش از پيش به ميزان تاثيرگذاري تاکتيکهاي خبري و رسانهاي وابسته شده است، چنانکه هر قدر اين تاکتيکها و پوشش خبري پرقدرتتر و تاثيرگذارتر طراحي و منتشر شوند، چرخهاي سياست خارجي روانتر ميچرخند.
واقعيت اين است که ديپلماسي قدرتمند در صحنه جهاني نيازمند رسانههاي قدرتمندي است که تنها به پيشبرد منافع ملي با کارکرد حرفهاي بينديشند.
چند مصداق ديپلماسي رسانهاي در ايران و کشورهاي غربي
1- در جريان جنگ اول و دوم خليج فارس، ماهوارهها و کانالهاي خبري سعي کردند حرفهاي بوش پدر و پسر را به دنيا تحميل کنند و تا حدود زيادي رسانهها با دولت بوش به دلايل مختلفي که در اين مقال نميگنجد، همراهي کردند و اتفاقا در کوتاهمدت نيز موفق بودند.
2- آذرماه سال 85 بود که جلال طالباني، رئيسجمهور وقت عراق طي سفري رسمي به تهران آمد و با مقامات ارشد ايران ديدار و گفتگو کرد. آنچه آن موقع در رسانههاي غربي انعکاس يافت، طرح اين موضوع بود که طالباني از ايران خواهد خواست از عراق به عنوان صحنه تسويهحسابهاي 3 دهه گذشته خود با آمريکا استفاده نکند. در واقع رسانههاي غربي با پوشش قوي در زمينه سفر طالباني به ايران، سناريوي دخالت ايران در بحرانهاي داخلي عراق را پيگيري ميکردند که تا حدودي هم موفق شدند افکار عمومي را با خود همراه کنند. اين در حالي بود که مقامات ايراني در رقابت با همتايان غربي خود در اين خصوص نتوانستند رقابتي داشته باشند و همين طور رسانههاي کشورمان نيز با فاصله زيادي از رسانههاي غربي در بهرهمندي از اين سفر که در زمان خود مهم مينمود، عقب ماندند.
اشاعه سناريوي دخالت ايران در امور عراق و حمايت تهران از نيروهاي شبهنظامي شورشي، موضوعي بود که همچنان در سالهاي بعد نيز پيگيري شد و رسانههاي غربي به همراه کشورهاي عربي هم سوار بر آن موجسواري کردند.
3- بارها شده که روزنامههاي آمريکايي و انگليسي با چاپ گزارشهايي موج بزرگي عليه ايران و فعاليتهاي هستهاياش به راه انداختهاند و جالب اينجاست که مسوولان ارشد ايران و سخنگوي وزارت خارجه ايران نيز مجبور شدهاند تا به اين اخبار واکنش نشان دهند که معمولا هم تکذيب شدهاند. با اين حال جنگ روانياي که عليه ايران پس از انتشار اين گزارشها به راه افتاده، به قدري شديد بوده و اثرات منفي داشته که ناظران سياسي نيز اذعان کردهاند دستگاه ديپلماسي ايران از آسيبهايش در امان نمانده است.4- هرگاه مقامات ايراني براي انجام مذاکرات هستهاي به کشورهاي مختلفي نظير ژنو، بلژيک و پرتغال رفتهاند، هيچگاه اخبار مربوط به تحولات صورتگرفته و نتايج مذاکرات انجامشده را ديپلماتهاي ايراني يا خبرگزاريهاي کشورمان نداده و مخابره نکردهاند. حتي گاهي که خبرگزاريهاي معدود و نزديک به دولت همراه تيم هستهاي کشورمان بودهاند، بازهم اين اتفاق نيفتاده است. به عنوان نمونه ميتوان به حضور خبرنگار خبرگزاري فارس در سفر اخير دبير شوراي عالي امنيت ملي به ژنو اشاره کرد. سرعت انتقال اخبار توسط اين خبرگزاري اعم از شروع و پايان نشست اگرچه خوب بود، ولي آنچه تا حدودي کمرنگ بود، نداشتن اطلاعات و اخبار از درون جلسات و مفاد خبري براي پررنگ کردن محتوا و عدم پيگيري خط خبري مشخص بود. قدر مسلم خط خبري رسانههاي خارجي در قبال اين مذاکرات احصاء شده است، لذا نداشتن جهت خطدهي خبري به نوع خبررساني خبرگزاريهاي فارسيزبان در اين مذاکرات محسوس بود.
همه بر اين امر اذعان دارند که منافع ملي، رسانه مستقل و غيرمستقل را وا ميدارد تا همسو با سياستگذاريهاي کلان کشور رفتار کنند، البته به شرطي که از سوي دولتها محرم شناخته شود
در اين زمينه حتي شبکههاي برونمرزي ايران از جمله پرستيوي و العالم به عنوان دو رسانه انگليسي و عربي نيز چندان کار پرفروغي از خود نشان ندادند.
از سوي ديگر، نکتهاي که بايد ديپلماتهاي ايراني بشدت بدان توجه کنند، توجه مکفي به رسانه خودي است. رسانه براي اينکه مخاطب خود را اقناع و ارضاي خبري کند، بايد بيشترين و بهترين خبررساني را از سوژه خبري داشته باشد؛ رابطه خبرگزاريها و ديپلماتها بايد يک رابطه دوطرفه باشد. لذا لازم بود سعيد جليلي، دبير شوراي عالي امنيت ملي يا ديگر مقامات اولين مصاحبههاي تفصيلي خود را به جاي اشپيگل با شبکههاي ايراني انجام ميدادند.
5- نمونه ديگري که در همين سفر اتفاق افتاد، مذاکره نماينده ايران و آمريکا با يکديگر در حاشيه نشست بود؛ اتفاقي که با توجه به قطع روابط سياسي ايران و آمريکا، به قدري جذابيت داشت که بلافاصله از سوي رسانههاي غربي به آن پرداخته و اينگونه عنوان شود که تهران در پي تماس مستقيم با واشنگتن است و براي رهايي از بنبست هستهاياش حاضر است از اصول پيشين خود عدول کند. اين گونه تفاسير رسانههاي غربي همراه مقاماتشان به قدري در سکوت ايران تشديد شد که سرانجام مسوولان کشورمان با وقفهاي نسبتا طولاني مجبور به توضيح درباره چرايي مذاکره هيات ايراني با هيات آمريکايي شدند که البته هنوز هم مبهم و نامعلوم است. در اين فضا هرگونه تحليل و خوراک خبري که از سوي رسانههاي بيگانه منتشر شد تا حدودي موجب خلعسلاح دوستان و ياران رسانهاي انقلاب شد.
مجموعه چنين مسائلي باعث شده تا در مقايسه با رسانههاي خارجي، کمتر کسي در دنيا منتظر انتشار شماره فرداي يک نشريه ايراني باشد. امروزه حتي کشورهاي عربي با درک اهميت رسانهها و جايگاه موثر آنان در ديپلماسي بينالمللي، دست به تأسيس شبکهها و روزنامههاي خبري قدرتمند زده و از اين طريق جايي براي خود در جهان رسانهها باز کردهاند؛ بنابراين جاي خالي ديپلماسي رسانهاي قوي در ايران بشدت احساس ميشود.
چه ميتوان کرد؟
مادامي که رسانهها نسبتاً مستقل از قدرت سياسي باشند، کنشگران سياسي مجبورند با قواعد، فناوري و منافع رسانهها کنار بيايند. رسانهها چارچوب سياست هستند و ميتوان گفت حکومت کردن به ارزيابيهاي روزانه تاثيرات بالقوه تصميمگيريهاي نهاد حکومت بر افکار عمومي وابستگي مييابد؛ در حالي که بسياري از رهبران و مقامات رسمي برخي کشورها هنوز با واقعيتهاي نوين ارتباطات جهاني تطبيق نيافتهاند، برخي کارشناسان سياست خارجي، افسران اطلاعاتي، ماموران سري و ديپلماتهاي غربي بسياري از کارکردهاي سنتي خود را به روزنامهنگاران و رسانهها واگذار کردهاند و اهداف خود را از اين کانال پيگيري ميکنند. اينک ديگر سياستسازي و سياستگذاري بدون به کارگيري رسانهها امکانپذير نيست و رسانهها نيز نميتوانند بدون همکاري حکومت به پوشش امور بينالمللي بپردازند.
رسانهها با انعکاس رويدادها و رساندن اطلاعات واقعي به مردم و نيز پالايش ديدگاههاي عمومي در خصوص مسائل امور خارجه به شفافسازي سناريوها کمک ميکنند و با تجزيه و تحليل دادهها و ارزيابي تصميمات و اجراييات نوعي تعامل را در سياست خارجي کشورها ايجاد ميکنند.
رسانهها با دفاع از سياست خارجي و با ارزشگذاري و ارزشسازي، القاي پيام و برجستهسازي، نسبت به مشروعيتبخشي به سياستهاي دولتي و رساندن پيامهاي دستاندرکاران ديپلماسي کشورها به افکار عمومي جهاني، نقش توجيهگر افکار عمومي را در عرصه سياست خارجي ايفا ميکنند. در اين نقش آنها اشاعه دهنده فرهنگ، عقايد، آراء و تبليغکننده ايدئولوژي و ايدههاي سياست خارجي کشورها عمل ميکنند. در عين حال رسانهها همچنين به عنوان نماينده نهادهاي جامعه مدني، سازمانهاي غيردولتي، شرکتهاي چندمليتي و افکار عمومي، نقش عمده در افزايش شفافيت موضوعات عرصه سياست خارجي بازي ميکنند. آنها چشمان ناظر گروههاي فوق و ابزار اعمال فشار بر سياستمداران به منظور پاسخگو کردن آنها هستند. برگزاري نشستهاي خبري و کنفرانسهاي مطبوعاتي به گونهاي تاثيرگذار اين زمينه را براي رسانهها فراهم ميآورند.
مطالبات و نيازها
در حال حاضر کار به جايي رسيده است که کشورها براي رسيدن به اهداف خود در عرصه بينالملل همه توان خود را بر رسانهها متمرکز کردهاند و زبدهترين مديران و بهترين نيروها را بر اين مسند ميگمارند و سعي ميکنند مطالبات و نيازهاي خود را از طريق رسانهها مطرح و در مقابل، تهديدها و چالشها را نيز از همين طريق برطرف کنند.
از اين منظر شايد بتوان گفت ديپلماسي ما تازه وارد اين فاز ميشود که وابستههاي مطبوعاتي داشته باشيم. در وزارت خارجه از چند سال گذشته در خيلي از سفارتخانههاي مهم ايران در سراسر جهان افرادي را به عنوان وابسته ارتباطات انتخاب کردهاند که بيشتر کار رسانهاي انجام ميدهند. در حالي که اکنون و در عصر جهاني شدن ارتباطات و اطلاعات بايد در اين حوزهها بيشتر هزينه کرد. به عنوان مثال سفرا بايد با خبرنگاران و روزنامهنگاران کشورهاي پذيرنده خود در ارتباط باشند و در ملاقاتهايي که با آنها دارند به آنها ايده دهند و ارتباطشان با آنها قطع نشود.
وزارت امورخارجه نيز ميتواند نقش بسيار تعيين کنندهاي در ترسيم چهرهاي مثبت از ايران درخارج کشورارائه کند. دراين مسير پيگيري تبليغات ومحورهاي رسانهاي خبري وتحليلي دشمنان کشور با تمرکز بر تهديد منافع ملي ايران به منظور فراهم کردن پاسخي مستدل و دقيق در مواردي که لازم باشد، ضروري است. برگزاري نشستهاي توجيهي و تحليلي همراه با ارائه اخبار غيررسمي به اصحاب رسانه هم ميتواند راهبرد ديگري باشد تا بدين شکل از ظرفيت آنها بهره برد.
از آنجا که ارتباط تنگاتنگي ميان امنيت و منافع ملي با سياست خارجي و دستگاه ديپلماسي هر کشوري وجود دارد، وزارت امور خارجه بايد بتواند ارتباط نزديکي با عناصر اجرايي در دستگاهها و نهادها و ارگانهايي رسانهاي که به هرترتيبي در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران نقش ايفا ميکنند، بر قرار کند. اين ارتباط نبايد به برقراري جلسات هفتگي با اصحاب رسانهها محدود شود، بلکه بايد به صورت کاملا نظاممند و برنامهريزي شده در سطح بدنه وزارت خارجه عموميت پيدا کند و در طراحيهاي جديد حتما به نکات حفاظت اطلاعات و نفوذ دشمن توجه شود.
بايد توجه داشت ديپلماسي رسانهاي زيرمجموعه سياست خارجي محسوب ميشود موفقيت ما در آن است که بتوانيم از دو بال ديپلماسي رسانهاي، ديپلماسي خارجي با هم بهره بگيريم تا به سمت هدف نهايي خود پرواز کنيم.
با درنظر گرفتن اين واقعيت ميتوان گفت شيوهها و روشهاي سنتي گذشته در دستگاه سياست خارجي نميتواند به تنهايي پاسخگوي تغيير و تحولات اساسي روز باشد. به طور قطع تجربهها و سياستهاي اصولي و مبنايي ما درعرصه روابط بينالملل ميتواند همچنان کارايي لازم را داشته باشد، اما براي رسيدن به اهداف تعيين شده بايد روشها و تکنيکهاي جديدي را به کار گرفت.
در اين ميان فقط يک پرسش اصلي ميتواند مطرح شود و اينکه آيا رسانههاي مستقل نيز در قبال سياست خارجي و روندهاي ديپلماتيک به عنوان بازيگران کنترل کننده بايد عمل کنند و به عنوان ابزار پيشرفتهتري در اختيار مقامات دولتي قرار بگيرند يا به عنوان منتقد سياستهاي خارجي دولتها، مسير خود را به تنهايي ادامه دهند؟ يافتن پاسخ معتبر براي اين پرسش، نگاهي دقيق به چالشهاي ارتباطات جهاني ميطلبد ضمن آنکه همه بر اين امر اذعان دارند که منافع ملي، رسانه مستقل و غيرمستقل را وا ميدارد تا همسو با سياستگذاريهاي کلان کشور رفتار کنند، البته به شرطي که از سوي دولتها محرم شناخته شوند.
مريم جمشيدي